1
[جلد يكم ]
احكام تقليد
س1 - مراد از تقليد چيست؟
ج- باسمه تعالى; مراد پيروى كردن از مجتهد در احكام است.
س2- با توجه به اين كه در رسالههاى عمليه مراجع معظم تقليد اصل تعيين سرنوشت و انتخاب مرجعيت به رسميت شناخته شده است پس چرا در حكومت اسلامى و در عمل افراد اين اختيار را ندارند؟
ج- باسمه تعالى; اطاعت از حاكم اسلامى بعد از تعيين از روى موازين شرعيه بر همه لازم است و الا هرج و مرج پيش مىآيد.
س3 - با توجه به اين كه در ابتداى رسالههاى عمليه آمده است كه اعلم بودن شرط تقليد است. چه كسانى بايد مردم را از اين سردرگمى نجات دهند؟
ج- باسمه تعالى; اهل خبره عادل.
س4- آيا براى حل مشكلات در باب معرفى مرجع اعلم راهى مىتواند مورد استفاده قرار بگيرد، اگر مىتواند چرا در حوزههاى علميه نسبت به معرفى مرجع تقليد اعلم اقدام نمىكنند؟
ج- باسمه تعالى; اتفاقاً تعيين مرجع هميشه رسم بوده و فعلا نيز هست.
س5 - مراد از مجتهد جامع الشرايط و كسى كه مىتوان از او تقليد كرد چه كسى است؟
ج- باسمه تعالى; در خصوص تقليد، بايد از مجتهد اعلم عادل زنده تقليد نمود ولى در غير تقليد، مجتهد مطلق بودن كافى است; لازم نيست اعلم باشد، ولى عدالت و حيات شرط است.
س6 - آيا تقليد از مجتهد اعلم واجب است يا نه؟ اگر دسترسى به اعلم پيدا نكرد تكليف چيست؟
ج- باسمه تعالى; تقليد از اعلم واجب است و اگر دسترسى ندارد در صورت امكان احتياط نمايد و در صورت عدم امكان، بايد از مجتهد غير اعلم، با رعايت اعلم بودن او از ديگران تقليد نمود.
س7- آيا لازم است كه مُقلّد، مذهب مجتهد خود را بشناسد و اگر نشناسد و عمل كند آيا اعمالش باطل است؟
ج- باسمه تعالى; اگر مراد از مذهب، رأى است، لازم نيست رأى او را بشناسد.
س8 - تقليد كردن از مجتهد بَلَد در حالى كه رساله ندارد جايز است يا نه؟
ج- باسمه تعالى; رساله شرط جواز تقليد نيست. چنانچه مجتهد اعلم باشد; تقليد صحيح است.
س9 - بقاى بر تقليد ميت اعلم، جايز است يا نه؟
ج- باسمه تعالى; جايز نيست.
س10 - شخص عامى كه قادر به فهميدن احكام شرعيه از ادله آنها نيست تكليفش چيست؟
ج- باسمه تعالى; بر عامى لازم نيست از ادله، حكم شرعى را بفهمد. بلكه بايد به رساله اعلم رجوع كند; يا از شخصى موثق فتواى مجتهد را ياد بگيرد.
س11 - هرگاه شخص عامى به احتياط عمل نكند و تقليد هم نكند عمل چنين كسى صحيح است يا نه؟
ج- باسمه تعالى; در صورتى كه مطابق با فتواى مجتهد اعلم وقت باشد; صحيح است.
س12- عدول از مجتهد حَىّ به مجتهد حَىّ ديگر جايز است يا نه؟
ج- باسمه تعالى; در صورت اعلم بودن واجب است و در غير آن صورت، جايز نيست.
س13- اجتهاد واجب عينى است يا كفايى؟
ج- باسمه تعالى; واجب كفايى است.
س14- شناخت مجتهد توسط يك نفر عادل كافى است يا بايد به وسيله دو نفر عادل او را شناخت؟
ج- باسمه تعالى; با يك نفر كفايت مىكند.
س15- در مسايل ضرورى تقليد لازم است يا نه؟
ج- باسمه تعالى; لازم نيست.
س16- آيا تقليد از كسى كه در يكى از ابواب فقه مثل نماز و روزه به درجه اجتهاد رسيده جايز است؟
ج- باسمه تعالى; خير جايز نيست.
س17- آيا وجوب تقليد، يك امر تقليدى است يا اجتهادى؟
ج- باسمه تعالى; تقليدى نيست; بلكه مرتكز عقلايى است.
س18- به نظر مبارك حضرتعالى عمل به احتياط بهتر است يا به تقليد؟
ج- باسمه تعالى; الاحتياط حسن فى كل حال.
س19- فرق بين حكم و فتوى چيست؟
ج- باسمه تعالى; حكم در مورد قضيه شخصيه است و اما فتوى در احكام كليه است.
س20- حكم حاكم تا چه حدّ نافذ است؟
ج- باسمه تعالى; حكم حاكم به قول مطلق، نافذ است.
س21- اگر مقُلّد به خطاء مجتهد يا دليل او عالم شود، آيا تقليد كردن از او جايز است يا نه؟
ج- باسمه تعالى; جايز نيست.
س22- هر گاه وكيل يا موكّل، وصى با موصى مختلف باشند; در اجتهاد يا تقليد، عمل به كدام يك لازم است؟
ج- باسمه تعالى; اگر وكالت و وصيت مقيد نباشد وصى و وكيل بايد به تكليف خود عمل كنند و اگر به آنچه موكل و موصى وظيفه مىداند مقيد است بايد آنگونه باشد.
س23- اگر مجتهد اجتهاد كرده و مُقلّد هم از او تقليد بكند و بعد معلوم شود كه مجتهد در اجتهاد خطا نموده نه در رأى دادن، عمل مقلد در اين حال چه صورت دارد؟
ج- باسمه تعالى; در خصوص نماز اعاده لازم نيست.
س24- عدالت حسن ظاهرى است يا ملكه؟
ج- باسمه تعالى; عدالت ملكه نيست، بلكه استقامت عملى در جاده شرع است.
س25- اگر مجتهدى در مورد احكام فتوى دهد يا يك نفر عادل از رأى مجتهد خبر دهد و يا خود مكلف به حسب فهم خود از كتاب و غيره يقين كند كه رأى مجتهد اين است و بعد از عمل، خطا ظاهر شود اعاده لازم است؟
ج- باسمه تعالى; در خصوص نماز لازم نيست.
س26- با توجه به اين كه در رسالههاى عمليه قيد شده كه اصول دين تحقيقى است نه تقليدى، كسى كه اصول دين را هنوز تحقيقى نياموخته است آيا مىتواند در فروع دين تقليد كند؟ چرا؟
ج- باسمه تعالى; مراد از تحقيق، غور در مسائل كلامى نيست; بلكه مراد اطمينان است حال از هر راهى پيدا شود و بعد از آن بايد در فروع تقليد نمايد.
س27- با توجه به اين كه سن دختر براى بلوغ 9 سال و سن پسر را 15 سال مشخص كردند آيا در اين فرصت فردى كه به تكليف مىرسد توانايى تحقيق در اصول دين را دارد يا نه؟ چگونه؟
ج- باسمه تعالى; توانايى تحقيق به آن معنى كه در مسأله فوق ذكر شد دارد.
س28- با توجه به اين كه نظرات فقها در ارائه احكام شرعى بعضاً متفاوت مىباشد استنباط مىشود كه برداشتهاى مختلف از متون دينى وجود دارد. لذا يك مقلد از كجا بداند كدام يك از نظرات فقها با نص صريح دين اسلام مطابقت دارد؟
ج- باسمه تعالى; وظيفه مقلد، علم به فتواى كسى است كه تقليد از او جايز است بنابراين علم به موافقت با صريح دين براى او لازم نيست; چون اين امر ممكن نيست.
س29- با توجه به برداشتهاى متفاوت از دين توسط فقهاى محترم كدام يك از نظرات را مىتوان مبناى حكومت اسلامى قرار داد؟
ج- باسمه تعالى; در اساس مسائلى كه مبناى حكومت اسلامى است; اختلافى نيست.
س30- با توجه به اين كه اجماع در مسائل فقهى كم رنگ است در سنين پائين يا براى طبقه كم سواد كه امكان تحقيق وجود ندارد شما چه راهكارهايى را براى رسيدن به حقيقت شريعت اسلام پيشنهاد مىكنيد؟
ج- باسمه تعالى; هيچ راهى را جز متابعت نظر مرجع تقليد وجود ندارد.
س31- با توجه به اين كه مبناى اسلام داراى موضوعات متعددى مىباشد، براى حصول علم مقلدين به حقيقت موضوعات فوق، شما چه راهكارى را پيشنهاد مىكنيد؟
ج- باسمه تعالى; تقليد از عارف.
س32- آيا از زن مىتوان تقليد كرد؟
ج- باسمه تعالى; خير تقليد از زن جايز نيست.
س33- اگر كسى چند سال پيش براى شناختن مجتهد اعلم، از اهل خبره تحقيق كند ولى اعلم بودن يا محتمل اعلم بودن كسى برايش ثابت نشد يا نتوانست بشناسد و از يكى از مجتهدين جامع الشرائط كه مساوى با ديگران در علم بود; تقليد كند ولى اكنون احتمال مىدهد يا اطمينان دارد كه اهل خبره اعلم را شناختهاند; آيا بر چنين كسى تحقيق دوباره از اهل خبره براى شناختن اعلم لازم است؟
ج- باسمه تعالى; بلى لازم است چنين كند و يا به وسيله جمع بين فتاواى كسانى كه احتمال اعلم بودن آنان را مىدهد، احتياط كند.
س34- عدول از مجتهدى كه اعلم بودنش ثابت شده نيست به مجتهد ديگر كه او هم اعلم بودنش ثابت نشده چه حكمى دارد؟
ج- باسمه تعالى; جايز نيست.
س35- از نظر شما بقاى بر تقليد ميت جايز است يا خير؟
ج- باسمه تعالى; جايز نيست.
س36- با توجه به اين كه جايز ندانستهايد در فتاوى جواز بقاء بر تقليد مجتهدى كه وفات كرده، دليل آن چيست؟
ج- باسمه تعالى; پاسخ به اين سؤال احتياج به بحث مفصل دارد. تا اين اواخر در بين فقهاء اسلام كسى قائل به جواز بقاء نبوده است. حتى شيخ انصارى نقل مىكنند كه عموماً مىگفتهاند: قول الميت كالميت و عدم بقاء رأى و همان گونه كه اگر مجتهدى مرض نسيان بگيرد بقاء بر تقليد او اجماعاً جايز نيست; اگر هم بميرد و رأيش از بين برود بقاء بر تقليد از او جايز نيست.
س37- عدول از مجتهدى به مجتهد ديگر كه هر دو مساويند علماً چگونه است؟
ج- باسمه تعالى; جايز نيست.
س38- عدهاى به بعضى از مراجع حتى مرحوم شده به دلايلى بيهوده اهانت مىنمايند حال سؤال اين است كه شرعاً اين كار جايز است؟ و ضمناً اگر كسى مقلد ايشان بوده و هنوز هم برايشان باقى مانده آيا اين تقليد صحيح است يا بايد از مجتهد زنده تقليد نمايد؟
ج- باسمه تعالى; جسارت و اهانت به مراجع مرحوم مانند جسارت و اهانت به بقيه مراجع عظام از محرمات شديده است. در روايت شريفه آمده است: «الراد عليهم كالراد علينا و هو على حد الشرك بالله» ، ولى من بقاء بر تقليد ميت را جايز نمىدانم، فوراً عدول كنيد.
س39- اگر كسى مقلد مجتهدى هست كه فتوايش اين است كه احتياطاً تسبيحات اربعه را سه بار بايد گفت و شخص مذكور از روى ندانستن مسئله تسبيحات اربعه را تا رحلت مرجع مذكور يك بار گفته و بعد از مرجعى تقليد كرده كه يك مرتبه را واجب مىداند حال نمازهايى كه شخص مزبور خوانده چه صورت دارد؟
ج- باسمه تعالى; صحيح است.
س40- اگر كسى بنا به عللى كه خود حضرت عالى بهتر مىدانيد نتواند در اوّل تكليف، مرجع تقليد براى خودش تعيين كند يا وجوب تقليد را ندانسته و مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد; آيا شما صحت اعمال شخص مذكور را تأييد مىفرماييد؟
ج- باسمه تعالى; در صورتى كه اعمال او با فتواى مجتهدى مطابق باشد كه وظيفهاش تقليد از او بوده صحيح است.
س41- جمعى از مجتهدين حى بقاء بر تقليد ميت را تجويز مىفرمايند باز هم در اين مسأله تقليد شخص معينى واجب است يا بايد از همه آنان تقليد كند؟
ج- باسمه تعالى; فتوى اعلم ميزان است و بقيه تأثير ندارد.
س42- شخصى كه تكليف شده و ابتداء مىخواهد بدون در نظر گرفتن اعلم بودن و اورعيت و. . . از مرجعى تقليد كند، آيا مبنا به گفته ديگران مىتواند تعصباً از مرجعى تقليد نمايد. آيا اين تقليد صحيح است يا نه؟
ج- باسمه تعالى; در مرجع اعلم بودن و عدالت شرط است. چنانچه از گفته ديگران، به اين دو امر اطمينان پيدا كند جايز است و الا جايز نيست.
س43- بعد از بلوغ مقلد آيت الله گلپايگانى شدم; ولى رساله ايشان را بدست نياوردم. در شهر بم تحصيل مىكردم و با قصد ده روز روزه را كامل انجام مىدادم. در سال 77 رساله ايشان را پيدا كردم و عمل كردم در سال 78 مقلد شما شدم تكليف من در اين سالها كه از شما تقليد نمىكردم چيست؟
ج- باسمه تعالى; چنانچه اعمالتان مخالف فتواى حقير نباشد صحيح است و اشكالى ندارد.
س44- مراد از احكام شرعى كه در مورد مجهول المالك و رد مظالم و غيره به او مراجعه شود; چه كسى است؟ آيا اعلم بودن در او شرط است يا نه؟
ج- باسمه تعالى; اعلم بودن شرط نيست اگر مجتهد باشد كافى است.
س45- شخصى به اسلام يا مراجع تقليد اهانت مىكند وظيفه در مقابل اينها چيست؟
ج- باسمه تعالى; حتى المقدور دفاع كنيد. در صورت عدم تمكن، با او ترك مراوده بنمائيد.
س46- آيا در مرجعيت اعلم بودن شرط است؟ دليل آن چيست؟
ج- باسمه تعالى; بلى شرط است و براى دليل آن بايد به كتب استدلالى رجوع شود.
س47- وظيفه مقلد در مورد مرجع تقليدش در صورتى كه احراز اعلم بودن مرجع ديگرى نمايد چيست؟
ج- باسمه تعالى; بايد به اعلم رجوع كند.
س48- آيا تقليد از علماى كشورهاى ديگر كه امكان دسترسى به آنها ندارد جايز است؟
ج- باسمه تعالى; بلى; اگر بتواند فتواى او را بدست آورد، جايز است.
س49- اگر مرجع تقليد در حالت بىهوشى باشد آيا مقلدين او مىتوانند باقى بر تقليد باشند؟
ج- باسمه تعالى; چنانچه مدت بى هوشى كوتاه باشد، بقا بر تقليد او جايز است.
س50- حاكم شرع چه كسى است؟ آيا هر مجتهدى مىتواند حاكم شرع باشد؟
ج- باسمه تعالى; حاكم شرع، مجتهد مطلق جامع الشرايط - يعنى عادل - را گويند.
س51- لطفاً بفرمائيد كه در احتياط واجب حضرت عالى به كداميك از مراجع بايد رجوع كرد؟
ج- باسمه تعالى; اعلم را از اهل خبره سؤال كنيد. چنانچه آنها اعلم بودن و عادل بودن شخصى را معين كردند; به او مراجعه كنيد.
س52- آيا اعلم بودن و اورعيت مرجع نبست به ساير مراجع عظام به گفته خود ايشان ثابت مىشود يا خير؟
ج- باسمه تعالى; اعلم بودن ساير مراجع، به گفته ايشان ثابت مىشود. اما اعلم بودن خودش، اگر از گفته او اطمينان پيدا شود; بلى و گرنه ثابت نمىشود.
س53- آيا تقليد از ميت را ابتدا جايز مىدانيد يا خير؟
ج- باسمه تعالى; خير تقليد از ميت مطلقاً جايز نيست.
س54- آيا تقليد از مرجعى كه فتوايش با فتواى اعلم باشد صحيح است؟
ج- باسمه تعالى; بلى، ولى آن تقليد اعلم هم هست.
س55- آيا مىشود از مرجعى به مرجع تقليد ديگر عدول كرد و شرايط آن چيست؟
ج- باسمه تعالى; چنانچه ثابت شود مرجع ديگر اعلم است و يا خداى نكرده مرجع فعلى، عادل نباشد عدول واجب است.
س56- نظر مباركتان در مورد شرط بودن اعلميت مرجع چيست و دليل آن كدام است؟
ج- باسمه تعالى; شرط جواز تقليد اعلم بودن است و دليل آن را هم در كتاب اجتهاد و تقليد نوشتهام.
س57- فرد نوجوانى در آغاز تكليف است در تكليف آيا رجوع به حى اعلم در بقاء بر ميت لازم است؟
ج- باسمه تعالى; بايد به حّى اعلم رجوع نمايد. اگر آن اعلم اجازه بقاء را داد و آن جوان هم قبل از تكليف در حال تميز، تقليد از آن ميت نموده; مىتواند باقى باشد و اگر تقليد نكرده بقاء معنى ندارد.
س58- آيا مىشود در بعضى از مسايل از مجتهدى تقليد كرد و در بعضى ديگر از مجتهد ديگرى تقليد نمود؟
ج- باسمه تعالى; همهى مسايل را بايد از يك مجتهد تقليد نمود; مگر در جاهائى كه مجتهد احتياط مىنمايد.